رسالة على الانترنت
المزيد من المعلومات
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶. ترسم که اشک در غمِ ما پردهدر شود. وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود. گویند سنگ لَعل شود در مَقامِ صبر. آری شود، ولیک به خونِ جگر شود. خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه. کز دستِ غم خلاصِ من آنجا مگر شود. از هر کرانه تیرِ دعا کردهام روان. باشد کز آن میانه یکی کارگر شود. ای جان حدیثِ ما بَرِ
Read Moreغزل شمارهٔ ۱۹۶. آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند. آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند. دَردَم نهفته بِه ز طبیبانِ مدعی. باشد که از خزانهٔ غیبم دوا کنند. معشوق چون نقاب ز رخ در نمیکشد. هر کس حکایتی ...
Read More2021.4.27 لونسدالیت یکی از جدیدترین و نادرترین موادی است که توسط دانشمندان مورد تحقیق قرار گرفته و دارای خصوصیات شگفت انگیزی است. یکی از خصوصیات اصلی آن مرتبط بودن با الماس ، از
Read Moreتا آنجا که میدانم با توجه به عصر ثنایی، منظور وی از بوالوفا، ابوالوفا محمد بوزجانی است، اما جوزجانی اهل بوژگان تربت جام خراسان بود و کرد نبود.
Read Moreسعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۱. هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی. ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی. یا چشم نمیبیند یا راه نمیداند. هر کاو به وجود خود دارد ز تو پروایی. دیوانه ...
Read More[کتیبه] فتاده تخته سنگ آنسويتر، انگار کوهي بود. و ما اين سو نشسته، خسته انبوهي. زن و مرد و جوان و پير، همه با يکديگر پيوسته، ليک از پاي، و با زنجير. اگر دل ميکشيدت سوي دلخواهي. به سويش ميتوانستي خزيدن، ليک تا آنجا که رخصت بود. تا
Read Moreو رفتیم و خزان رفتیم تا جایی که تخته سنگ آنجا بود. یکی از ما که زنجیرش رهاتر بود، بالا رفت، آنگه خواند. کسی راز مرا داند. که از اینرو به آنرویم بگرداند. و ما با لذتی این راز غبارآلود را مثل دعایی زیر لب تکرار میکردیم. و شب شط جلیلی بود پر مهتاب.
Read Moreحافظ ، غزلیات. ترسم که اشک در غمِ ما پردهدر شود. وین رازِ سر به مهر به عالم سمر شود. گویند سنگ لعل شود در مقام صبر. آری شود، ولیک به خون جگر شود. خواهم شدن به میکده گریان و دادخواه. کز دستِ غم ...
Read Moreغزل شمارهٔ ۳۸۲. دلم دردی که دارد با که گوید. گنه خود کرد تاوان از که جوید. دریغا نیست همدردی موافق. که بر بخت بدم خوش خوش بموید. مرا گفتی که ترک ما بگفتی. به ترک زندگانی کس بگوید. کسی کز خوان وصلت ...
Read Moreزنجیر. اگر دل می کشیدت سوی دلخواهی. به سویش می توانستی خزیدن ، لیک تا آنجا که رخصت بود. تا زنجیر. ندانستیم. ندایی بود در رویای خوف و خستگیهامان. و یا آوایی از جایی ، کجا ؟ هرگز نپرسیدیم. چنین می گفت. فتاده تخته سنگ آنسوی ، وز پیشینیان پیری.
Read More
المزيد من المعلومات
حقوق حقوق التأليف والنشر: رقم التدوين Development Buide 10200540 -22. خط الخدمة: 0371-86549132. E-mail:[email protected] العنوان: الرقم البريدي رقم 169 Second Avenue Avenue New Avenue: Chengzhou الصين: إحصاءات الموقع الشبكي 450001.